شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
حجت الاسلام و المسلمین علی معصومی نیا

حوزه/ حجت الاسلام والمسلمین معصومی نیا: ارادۀ جدی باید از سوی مسئولین مربوطه برای اصلاح نظام مالی به وجود آید متأسفانه این اراده دیده نمی شود. این تلخ است، اما واقعیت دارد و ما غصه می خوریم. کارها دست متصدیانی است که قصد دارند وضع موجود را ادامه دهند و کسانی هم که دلسوزانه به دنبال تحول بایسته هستند امکان لازم را در اختیار ندارند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه حجت الاسلام والمسلمین غلامعلی معصومی نیا عضو شورای فقهی بورس و استاد حوزه و دانشگاه در عرصه اقتصاد در گفت‌وگو با خبرنگاران،‌ با اشاره به شرایط اخیر بورس در کشور، گفت: در خصوص وضعیت فعلی بورس باید به چند شکل نگریست. در این زمینه گاهی می توانیم از نظر مبنایی و اسلامی و همچنین دیدگاه بنایی و پذیرش و تحلیل به بورس بنگریم. باید در ابتدا به این مسأله توجه کنیم که پدیده هایی چون بانک و بورس چه سنخیتی با اسلام و تعلیمات الهی اسلام دارند.

متن گفت و گو و پرسش خبرنگاران با این استاد اقتصاد به این شرح است:

آیا می توان بازار سرمایه رایج را با روش‌های رایج اسلامی نمود؟

در تقسیم بندی رایج، اقتصاد به دو بخش اصلی تقسیم می شود: بخش واقعی و بخش غیر واقعی و یا بخش مالی. بخش واقعی شامل بازار کالاها و خدمات و بازار عوامل تولید است و بخش غیر واقعی شامل: بانک، بورس و بیمه است. ادیان الهی صفات حرص و ولع و طمع را از رذایل انسانی و سبب سقوط انسان شمرده، بشدت از آنها نهی فرموده اند. این در حالی است که بسیاری از بنیان گذاران علم اقتصاد این صفات را لازمۀ شکوفا شدن اقتصاد معرفی نمودند. اساس تمامی فعالیتهای اقتصادی در دنیای جدید و در تمامی بازارها همین امر است. این مبنا به بخش واقعی اختصاص ندارد و در بخش غیر واقعی یعنی بازار پول و سرمایه هم ساری و جاری است.

 تصور می شود که می توان با یک تغییرات جزیی این امور را اسلامی نمود. به همین دلیل تلاش شد که به جای قرض ربوی در بانک و بجای ابزارهایی که واجد مشکلات فقهی از قبیل ربا و یا یکی دیگر از موانع صحت بودند جایگزین معرفی شده تا نظام مالی اسلامی شود. سعی همه محققانی که خالصانه در این زمینه تلاش کردند مشکور است، اما تجربیات عملی نشان داده این روش راه به جایی نمی برد. اسلام کاملترین و جامعترین مکتب است اما آنچه تاکنون تحت عنوان بانک و بورس اسلامی طراحی شده نتوانسته موفقیتی در خور داشته باشد. البته جای اثبات این مطلب اینجا نیست و باید در فضای علمی به آن پرداخته شود. 

انسان اقتصادی غرب، یک انسان طماع سودجویی است که تمامی فعالیت اقتصادی خود را همین اساس انجام می دهد و در زمان تعارض منافع، منفعت خود او مقدم است. حتی مقوله اخلاق که در رویکرد جدید اقتصاد غرب در سطح وسیع به آن پرداخته شده کاملا جنبه انتفاعی دارد. با این حال چگونه می توان ساختارهایی که بر این اساس طراحی شده است را با رفرمهایی اسلامی نمود؟ 

در خصوص بازار سرمایه این توضیح لازم است که: مبنای انتشار ابزارها در این بازار تجمیع سرمایه های پراکنده برای انجام فعالیت اقتصادی است، اما در عمل به دلیل حاکمیت همان مبانی امور دیگری نیز اتفاق می افتد از قبیل:

۱. معاملاتی از قبیل فروش استقراضی، خرید اعتباری و... که بسیاری اوقات به بخش واقعی کمک نمی کند.

۲. بورس بازی پدیدۀ غالب بازار می شود و سبب جدایی بخش مالی از بخش واقعی می شود.

۳. مشتقات که برای مدیریت ریسک ابداع شدند در بسیاری اوقات اصالت پیدا نموده به پاشنه آشیل نظام مالی تبدیل می شود.

این نظام پولی و مالی در دنیای غرب سبب یک سری پیشرفت های اقتصادی شده ولی از دیگر سوی دیگر منشأ اختلافات طبقاتی شدیدی شده که در بحران ضد والستریت ۲۰۰۸ مشاهده نمودیم و همگان دیدند که این اعتراضات در خیابانی انجام شد که مرکز بورس ها و بانک های دنیا است. اعتراض کنندگان نظام پولی و مالی غرب را منشأ این دانستند که ۹۹ درصد ثروت جامعه نصیب یک درصد شده است. یکی از مطالب آنها این بود که یک درصد ثروتمند آمریکا ، نیمی از سهام ، اوراق قرضه و سرمایه جمعی کشور را در اختیار دارند. در مقابل ۵۰ درصد از آمریکایی های کم درآمد ، تنها پنج دهم درصد از سرمایه گذاری را بر عهده گرفته اند. آنها همچنین گفتند فقط پنج درصد کل بدهی های شخصی آمریکا مربوط به یک درصد ثروتمند آمریکاست.در همین حال ، ۹۰ درصد آمریکایی ها متعهد ۷۳ درصد بدهی های این کشور هستند.

اگر ممکن است استدلال بیشتری برای مدعای یاد شده ذکر نمایید.

خلاصه آنچه گفته شد این است که نظام مالی غرب از اساس بر اساس مبانی ویژۀ نظام اقتصادی آن نظام بنا شده است. در مقابل از اصول مسلم اسلام این است که هر گونه فعالیت باید همراه با عدالت باشد، محور کسب درآمد باید خلق ثروت و انجام کار مفید اقتصادی باشد. مسلمان بیکار نمی ماند، مرتبا فعالیت می کند، کسب سود مشروع است اما حرص و طمع بر او حاکم نیست. اینها نیاز به توضیح دارد. بر این اساس تصدیق می فرمایید با تغییرات روبنایی نمی توان نظام مالی رایج را اسلامی نمود. نظام مالی مطلوب اسلامی نظامی است که پول را به بخش واقعی به گونه ای اختصاص دهد که بیشترین نقش را در بخش واقعی داشته باشد و متناسب با زحمت هر فعال اقتصادی ماحصل تولید و ثروت را به او اختصاص دهد و این نظام فعلی اقتصادی حاکم در دنیا نمی تواند چنین کارکردی داشته باشد. یکی از پدیده های حاکم در بازار سرمایه رایج بورس بازی است که مقوم آن بشمار می رود. این پدیده در اغلب اوقات سبب جدا شدن بخش مالی از بخش واقعی است. مبادلۀ ابزارها اصالت پیدا می کند و بیش از آنکه در بخش واقعی تاثیرگذار باشد سبب اصالت یافتن مبادلۀ ابزارها شده است. این امر چگونه می تواند اهداف اقتصاد اسلامی را محقق نماید؟ بنده سالهای زیادی در جهت تطابق ابزارهای مالی رایج با موازین اسلامی تلاش کرده ام، مدت زیادی در مقاطع مختلف بازار سرمایه را تدریس کرده و در این زمینه نوشته ام، اما مدتی است به این نتیجه رسیده ام تا وقتی تحولی ساختاری در بازارهای مالی صورت نگیرد نمی توان آن را اسلامی نمود.

دلایل طرفداران روند کنونی بازار سرمایه چیست؟

در شرایطی بسر می بریم که: فراگیری کرونا مشکلات اقتصادی کشور را تشدید کرده، نقدینگی سرگردان بسیار زیادی در دست مردم است و بمانند سیلی است که اگر درست هدایت نشود سبب تخریب می شود. دولت و برخی کارشناسان بازار سرمایه می گویند بهترین کار هدایت این نقدینگی به بازار سرمایه است. این امر سبب می شود از طرفی نقدینگی موجود سبب تولید شود و از سوی دیگر جلوی تخریب در بازارهای موازی از قبیل بازار ارز، سکه، طلا و خودرو و مسکن و... گرفته شود. یکی از آثار این امر کنترل تورم خواهد بود. می گویندکه وقتی این سرمایه ها در بورس حضور می یابد، سبب تامین مالی صنایع و بنگاه‌های کشور و در نتیجه موجب رشد تولید کالای ایرانی و تحقق اقتصاد مقاومتی می شود. می گویند تامین مالی از این طریق برای بنگاهها ارزان بوده اقتصاد از بانک محوری به سمت بازار سرمایه محوری سوق داده می شود.

آیا دلایل یاد شده را درست می دانید؟ ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟

 در جواب شما مسیر را تغییر می دهیم و بر اساس پذیرش مبنا بررسی می کنیم. فرض می کنیم همین بورس موجود می تواند به وضعیت اقتصاد کشور کمک کند. می خواهیم ببینیم وضعیت موجود مطلوب هست یا نه؟  در اینکه نقدینگی در اقتصاد ما بسیار زیاد است و اگر به مسیر درست هدایت نشود مخرب است  بحثی نیست اما واقعیت این است که با سوق این نقدینگی به بورس آن هم با وضعیت فعلی غرض حاصل نمی شود:

۱. بسیاری شرکتها در واقع سودآوری بالایی ندارند، در حالی که سهام آنها رشد بسیار زیادی داشته است. این با کدام منطق اقتصادی سازگار است؟ نتیجه اینکه در اثر فضای هیجانی ایجاد شده قشر زیادی از مردم سرمایه های خود را وارد بورس کرده سهام خریداری نموده اند. بدلیل غیر واقعی بودن سود این وضعیت قابل دوام نیست و دیر یا زود وضعیت معکوس خواهد شد. در اینصورت با حجم زیادی عرضه کننده مواجه می شویم که ناچارند با قیمت پایین سهام خود را بفروش برسانند. این امر ضرر زیادی نصیب سهامداران خرد خواهد نمود. در اینصورت تجربه نشان داده مردم ضرر خود را معلول سیاست گذاری ناصحیح دانسته از چشم نظام خواهند دید. از سوی دیگر این امر مجددا نقدینگی عظیمی را وارد بازارهای موازی خواهد نمود. از سوی دیگر سود کلانی را نصیب بورس بازان حرفه ای و کارگزاریها خواهد شد. کافی است به سودهای کلانی که در همین مدت نصیب برخی کارگزاریها شده سری بزنید تا معلوم شود این وضعیت منافع چه گروههایی را تأمین می نماید. واقعیت این است که اگر در بخش واقعی ثروت خلق نشود هر گونه کسب سود با ضرر گروهی دیگر همراه است. (بازی با جمع صفر) اگر نقدینگی به خلق ثروت بینجامد، ارزش افزوده توزیع می شود، در غیر اینصورت توزیع ثروت موجود تغییر می کند که با وضعیت موجود به کام عده ای خاص و در ادامه به زیان قشرهای وسیع مردم منتهی می شود. نتیجه این امر تعمیق بیشتر شکاف طبقاتی خواهد شد. روشن است یکی از وظایف اصلی حاکمیت جلوگیری از بروز این شرایط است.

۲. اگر بورس بخواهد به تولید کمک کند باید فضای هیجانی و گله ای در آن حاکم نباشد. مسؤلین محترم توجه داشته باشند کشاندن سرمایه های مردم به بورس با وضعیت فعلی به بخش واقعی کمک چندانی نمی کند. این پولها در بورس به شکل گلوله برفی در حال بزرگتر شدن است. وقتی به پایین کوه هم آمد یک شهری را ویران خواهد کرد. افزایش معاملات بازار ثانوی وضعیت حبابی را شکل داده است که باد می شود و اگر در بخش واقعی اتفاقی متناسب با بخش غیرواقعی یا بورس نیافتد ضرر اصلی را مردمی خواهند داد که حجم عظیمی از پول خود و اطرافیانشان را صرف خرید اوراق کرده اند. اگر بازار زمین خورد قطعا مردم ما ضرر می کنند.              

۳. اگر این پول ها در بخش واقعی تجمیع می شد مشکلات مالی و اقتصادی کشور را حل می کرد. مشکل امروز اقتصاد ما در بخش تولیدی، کمبود نقدینگی است ولی متاسفانه شاهد هستیم که این همه پول در بورس تجمیع شده است ولی هیچ اتفاق مثبتی برای کارگاه های اقتصادی نمی افتد. تصور کنید جوانان عزیز صاحب ایده برای سرمایه گذاری واقعی و مفید به تامین مالی نیاز داشته باشند. آیا در ساز و کار موجود امکان تامین مالی دارند؟ آیا نقدینگی به این سمت می رود؟

دولت اعلام کرد قصد دارد برخی داراییهای خود را در شرایط حاضر و در بورس واگذار نماید. این امر چه جوانب و چه پیامدهایی می تواند داشته باشد؟

در مورد شرکتهایی که توسط دولت واگذار می شود سوالات متعددی قابل طرح است از آنجا که این موارد ثروث ملی است چه مرجعی نوع و نحوۀ واگذاریها را مشخص می کند؟ آیا مصلحت نظام و مردم در آن لحاظ شده است؟ وجوه جمع آوری شده صرف چه می شود؟ آیا در مسیر رشد تولید داخلی بکار می رود یا صرف امور دیگری می شود؟ واقعیت این است دولت بدلیل مشکلات مالی این وجوه را صرف امور جاری خود می کند و در نتیجه اتفاقی در بخش واقعی نمی افتد. تجربه واگذاریهای قبل شاهد این امر است. تنها راه حل مشکلات مالی و غیر مالی دولت برنامه ریزی برای خلق ثروت و توزیع عادلانۀ آن است. باید بجای ملتهب کردن بازار سرمایه برای خلق ثروت با استفاده از امکانات عظیم خدادادی برنامه ریزی شود و برای این کار چاره ای جز مردمی کردن بخش واقعی اقتصاد نداریم. بکارگیری نقدینگی فراوان در این مسیر بهترین راه مقابله با تحریمها و تامین مالی دولت است. در این راه باید از تجربیات بسیار راهگشای سایر کشورها استفاده نماییم.

۴. در این شرایط شرکتهایی که به تامین مالی نیاز دارند اعم از شرکتهای موجود و آنها که می خواهند فعالیت تولیدی راه بیندازند چه میزان می توانند تضمین سود بدهند؟ واقعیت این است که سودآوری در بخش واقعی نسبت به سایر بخشها پایین است.

ادعا می شود شرایط حاکم بر بازار سرمایه اقتصاد ایران را از بانک محوری به بازار سرمایه محوری که مورد تاکید اقتصاددانان است سوق می دهد. نظر شما چیست؟

در وضعیت حاضر خلق نقدینگی توسط بانکها ادامه دارد. مبادلاتی که در بورس صورت می گیرد با پولهایی است که در حسابهای بانکی موجود است. ذره ای از موجودی حسابهای بانکی کم نمی شود. از آن طرف نظام بانکی دائما در حال خلق پول با موجودی این حسابهاست. این مانند آن است که کسی ادعا کند در حال هدایت سیل هستیم در حالی که هنوز منشا سیل در حال تشدید آن است. تاکنون دیده نشده مروجان وضع موجود بورس به این امر مهم بپردازند. اگر بازار سرمایه محور شدن راه حل است بدون خلع ید از نظام بانکی ممکن نیست، در حالی که امر بر عکس است.  

آیا تحولات اخیر با تعالیم اسلامی سازگار است؟

در شرایط فعلی به مردم القا شده برای ثروتمند شدن کافی است پولهای اطرافیان خود را جمع آوری نموده برگه سهام خریداری کنند. آنچه روح نظام سرمایه داری است که روح طمع و ثروتمند شدن با سرمایه مردم در این عرصه نیزحاکم شده است. نیاز اصلی ما حاکم نمودن لزوم کار و تلاش و اجتناب از تنبلی و کسب سود بادآورده است. اسلام بیان می کند که مردم باید فعالیت و کار کنند و نتیجه کارشان را به عنوان درآمد منظور کنند. در گذشته تاجران جنس خود را به شام می بردند و تابستان هااز مکه به یمن می رفتند و اجناس را از تاجران هندی می گرفتند و به شام می بردند ولی کسانی که در مدینه بودند اجناس را یک جا می خریدند و در شهر به قیمت گران تری می فروختند که پیامبر اسلام به شدت این مسأله را نهی کردند.  اسلام بیان می کند باید نان کار خود را بخوریم در حالی که در فضای ایجاد شده گروهی به پولهای بدون زحمت می رسند و بقیه حسرت آنها را می خورند. نمی خواهیم بگوییم بورس قمار است، اما حاکمیت فضای موجود در بورس شباهت زیادی به این پدیده دارد. قمارباز با پذیرش ریسک بالا با سودای درآمد بادآورده اقدام می کند و این روحیه در فضاهای هیجانی نیز نمود پیدا می کند. آیا این وضعیت مطلوب اسلام است؟ آیا این عاقلانه است؟ مقصر اصلی این جریان مردم نیستند بلکه کسانی هستند که مروج این مسایل هستند. این وضعیت نگران کننده است و متفکران باید نسبت به این وضعیت هشدار بدهند. قسمت زیادی از مشکلات اقتصاد ما ریشه در فرهنگ نادرست بی عاری و تنبلی دارد و وضعیت کنونی بازار سرمایه به این دامن خواهد زد. برخی واژه «فضای گله ای بورس» سخن می گویند که گرچه تعبیر خوبی نیست ولی واقعی است.

آیا تحولات اخیربازار بورس با موازین فقهی انطباق دارد؟

شبهات شرعی متعددی هم در این شرایط قابل طرح است. برای نمونه در مورد عرضه سهام شستا در اساسنامه آمده شستا موسسه ای عمومی غیر دولتی است. در اینصورت باید مشخص شود شستا ملک بیمه گذاران است یا دولت؟ در صورت اول باید واگذاری سهام آن با رضایت صاحبان آن باشد و در صورت دوم لازم است مصلحت آنان احراز شود. سؤال این است که چه مرجعی این امر را احراز نموده؟ با توجه به عدم توانایی سازمان تامین اجتماعی در عمل به تعهداتش در سالهای گذشته آیا این امر در راستای توانمد سازی سازمان است یا خلاف آن؟ وجوه حاصله در جهت مصلحت بیمه گذاران بکار می رود یا خلاف آن؟ توجه داریم تعهد جدیدی برای سازمان ایجاد شد و آن دادن سود به سهامداران جدید است ! از سوی دیگر مدیر عامل  محترم شستا یک ماه قبل اعلام کرد « از ۱۸۸ شرکت مدیریتی شستا ۸۲ شرکت در چند وقت گذشته بورسی شدند، گفت: بیش از ۳۵ درصد از عرضه‌های اولیه سال گذشته در بازار سرمایه مربوط به شستا بوده است.» در اینصورت آیا واگذاری اخیر بعنوان هلدینگ شبهۀ شرعی نداشته؟ به عبارت دیگر نزدیک به نصف کل قبلا واگذار شده، آیا واگذاری مجدد آن صحیح است؟ آیا لازم نبود شورای فقهی بورس به این امرورود کند و بعد از احراز شرعی بودن واگذار شود؟ آیا اینگونه امور به معنای بها ندادن به شریعت نیست؟ اینها فقط قسمتی از شبهات شرعی است!! یکی دیگر از شبهات شرعی ارزیابی این نحوه کسب درامد باد آورده با موازین شرعی است. خود این مطلب که فضای سوداگری حاکم چه پیامدهای اقتصادی دارد دارای ابعاد شرعی به معنای رایج هم هست که تکلیف آن معلوم نشده است.

با توجه به مشکلات موجود و ارزیابی شما چه باید کرد؟

غرض ما این نیست که فورا بازار پول و سرمایه را تعطیل کنیم. مشکلات و شرایط کشور روشن است و باید همه به حل آنها کمک کنیم، اما سخن اصلی این است که این ساز و کارها نه تنها مشکلات را رفع نمی کند بلکه شرایط سخت تری را ایجاد خواهد نمود. راه درست این است که:

الف. ارادۀ جدی از سوی مسئولین مربوطه برای اصلاح نظام مالی بوجود آید متأسفانه این اراده دیده نمی شود. این تلخ است اما واقعیت دارد و ما غصه می خوریم. کارها دست متصدیانی است که قصد دارند وضع موجود را ادامه دهند و کسانی هم که دلسوزانه بدنبال تحول بایسته هستند امکان لازم را در اختیار ندارند. دردمندانه باید گفت وضعیت بوجود آمده معلول اعتقاد به یک سرمایه سالاری مالی آن هم از نوع بد آن است که هیچ افق روشنی برای حل مشکلات روشن نخواهد نمود.

ب‌. با ساز و کاری مناسب دو کار صورت گیرد: اصلاح بازار پول و سرمایه موجود و طراحی طرح تحول اساسی. این دو موضوع باید جداگانه توضیح داده شود. بنده وظیفه خود می دانم هشدار دهم ادامه مسیر موجود هرگز نمی تواند مشکلات اقتصاد را حل نماید. با راهکارهای موجود از قبیل وضعیت جاری بازار سرمایه مشکلات تشدید خواهد شد. فاصلۀ بخش مالی و واقعی روزبروز بیشتر شده و بخش مالی بجای کمک به بخش واقعی آن را تخریب خواهد نمود. نزدیک پانزده سال است مقام معظم رهبری هر سال نامی اقتصادی انتخاب می کنند و ده سال است ایدۀ راه گشای اقتصاد مقاومتی را اعلام فرموده مؤلفه ها و سیاستهای آن را هم رسماً اعلام فرمودند. شما یک مدل مالی مناسب با ایده های معظم له که واقعا بهترین راه حلها برای اقتصاد ایران است مشاهده فرموده اید؟

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha